پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
وقتی نیستی
نوشته شده در سه شنبه 30 دی 1393
بازدید : 1313
نویسنده : روزبه
 

وقتی تو نیستی ... پلکهایم حوصله نمی کنند ... چشمانم را باز کنم... 
میترسم تصویر خیالی تو ... بگریزد از نگاهم..


:: برچسب‌ها: وقتی نیستی ,



زلالی نگاهت آرامم می کند
نوشته شده در سه شنبه 30 دی 1393
بازدید : 1193
نویسنده : روزبه
 

ذلالی نگاهت آرامم می کند...دل به خیالی بسته ام ...
که تو چه با تبسم امد و رفتنم را مینگری...و من نمی توانم عاشقانه تو را درآغوش گیرم...


:: برچسب‌ها: زلالی نگاهت آرامم می کند ,



خاک سرد کوچه ها
نوشته شده در سه شنبه 30 دی 1393
بازدید : 1334
نویسنده : روزبه
 

خاک سرد کوچه ها... خاطراتت را بوسه میزنند...
وقتی خاطراتی از تو...بی تفاوت از کنارم می گذرند...
و من با حسرت فقط نگاهشان می کنم ...


:: برچسب‌ها: خاک سرد کوچه ها ,



وقتی نگاهم را دزدیدی
نوشته شده در سه شنبه 30 دی 1393
بازدید : 1023
نویسنده : روزبه
 

وقتی تو نگاهم را دزدیدی...و مرا به اسارت خود درآوردی...
در نبودنت...همیشه چشمان ابری ام ...زیر سایه همان درختی که تو را دیدم ...
بارانی می شوند و گونه هایم سرخ اناری...


:: برچسب‌ها: وقتی نگاهم را دزدیدی ,



وقتی از تو و خاطراتت لبریز می شوم
نوشته شده در سه شنبه 30 دی 1393
بازدید : 909
نویسنده : روزبه
 

لعنتی...
وقتی از تو و خاطراتت لبریز می شوم...
نپرس چرا و کجا ؟ برو تمام خاطره ها یم را مرور کن ...
تا شاید هنوز یادی...خاطره ای...و یا حتی قطره اشکی...
در گوشه چشمت جا مانده باشد...


:: برچسب‌ها: وقتی از تو و خاطراتت لبریز می شوم ,



فاطمه من
نوشته شده در دو شنبه 29 دی 1393
بازدید : 1551
نویسنده : روزبه

 

عشقم...نفسم...جانم...چرا نامت را که فریاد میکنم ...
ماه هزار تکته میشود در نگاهم...
مگر نامت را از چه کسی به ارث برده ای...که اینگونه دگرگون میشود آسمان...


:: برچسب‌ها: فاطمه من ,



دلم تنگ است عشقم
نوشته شده در دو شنبه 29 دی 1393
بازدید : 1139
نویسنده : روزبه
 

نفس می کشم ...اما با هر نفسی قلبم به درد می آید...وقتی هفته دیگری هم ...از پرواز تو گذشته... و باز هم پنجشنبه ای دیگر آمد... و آهسته از کنارم گذشت ...باز هم ندیدمت ...
دلم تنگ است عشقم...از بس بر سر مزارت گریستم وتو جوابی ندادی ...


:: برچسب‌ها: دلم تنگ است عشقم ,



لیلی من رفت
نوشته شده در دو شنبه 29 دی 1393
بازدید : 659
نویسنده : روزبه
 لیلی من چنین جان داد
عکس های عشقی که میلیون ها نفر با آن گریه کردند!
 
عکس های عشقی که میلیون ها نفر با آن گریه کردند!

 

و من زار و پریشان
عکس های عشقی که میلیون ها نفر با آن گریه کردند!

 

 تن بی جانش همه جانم شده بود
عکس های عشقی که میلیون ها نفر با آن گریه کردند!

 

 فریادهایم را نشنید
عکس های عشقی که میلیون ها نفر با آن گریه کردند!

 

 خدا را صدا کردم
بهش گفتم خدایا من بی او میمیرم
او همه زندگی من است
اما خدا تا به الان جوابم را نداده
من مانده ام با مزاری 
که همه وجودم را وقفش کرده ام
عکس های عشقی که میلیون ها نفر با آن گریه کردند!

 


:: برچسب‌ها: لیلی من رفت ,



وقتی خاطراتت را برایم میخوانی
نوشته شده در دو شنبه 29 دی 1393
بازدید : 521
نویسنده : روزبه
 

سکوتی تلخ ...در میان چهره ام خفته است...وقتی خاطراتت را برایم می خوانی...
بغض میکند نگاهم......و آئینه در هم میشکند چشمانم را...
قدم به قدم در میان...باغهای انار و سیب رها شده ام...نه سیبی مانده بود و نه اناری...
فقط من بودم و شاخه های خشک بید...آنها هم از تنهائی خود میگریستند..
و من بهت زده فقط اشکهایم را میبلعیدم...که عمر من چه شتابان میگذرد بی تو...


:: برچسب‌ها: وقتی خاطراتت را برایم میخوانی ,



دلم باز هوایت را کرده است
نوشته شده در دو شنبه 29 دی 1393
بازدید : 667
نویسنده : روزبه
 

دلم باز هوایت را کرده است...دلم را به دریا زده ام اینبار...
تا بوی خوش مستی را... از سرگردانی موجها بشنوم...
الان که نه...اما همیشه منتظر هستم بیایی ...
بیایی و مرا با خود ببری...تا شاید این همه بیقراریم ...قرار شود...
لعنتی مگر تو کیستی...که حتی یک لحظه هم نمیشود فراموشت کرد...


:: برچسب‌ها: دلم باز هوایت را کرده است ,



لعنتی تو تنها عشق منی
نوشته شده در یک شنبه 28 دی 1393
بازدید : 1280
نویسنده : روزبه
 

می بینی ...اتفاق خاصی نیست...
فقط ...سرنوشتی به سر رسیده... و ورقهای کتابی به پایان رسیده...
و من ...هنوز در خیال چشمان زیبایت ... مانده ام تا پلکی بزنی...و من حس کنم هنوز زنده ام...
می بینی...
داستان من و تو... به پایان رسید... و من هنوز در گیر همان...
لعنتی ...تو تنها عشق منی ...مانده ام ...
من لعنتی را فقط با صدای تو میخواهم لعنتی...


:: برچسب‌ها: لعنتی تو تنها عشق منی ,



عشقم من دیگر با گل سرخ فریب نخواهم خورد
نوشته شده در یک شنبه 28 دی 1393
بازدید : 627
نویسنده : روزبه
 

عشقم... من دیگر با گل سرخ فریب نخواهم خورد... وقتی نیستی...
همچنان صدای خواب براحساس شهر خرناس میکشد... و من با خاطراتت تا سپیده بازی میکنم... 


:: برچسب‌ها: عشقم من دیگر با گل سرخ فریب نخواهم خورد ,



رویای لبخندت
نوشته شده در یک شنبه 28 دی 1393
بازدید : 727
نویسنده : روزبه
 
 
 

تو آمده ای ...که لحظه ای بایستی روبه رویم...... و لبخندی بزنی...
و نگاهی آسمانی... به سر و رویم بپاشی... و برگردی و بری؟
آنگاه من بمانم ...و رویای لبخندت که دیوانه ام کند... 


:: برچسب‌ها: رویای لبخندت ,



برای تو می نویسم
نوشته شده در یک شنبه 28 دی 1393
بازدید : 440
نویسنده : روزبه
 
 
 
 

همیشه...برای تو می نویسم ...ای که وجود ِ تو دشت بی کران رزهای قرمز ...
ای که تو عشق و سبزه زار پاکیهایی...تو پاکترین رویای منی... 


:: برچسب‌ها: برای تو می نویسم ,



بس است دیگر
نوشته شده در یک شنبه 28 دی 1393
بازدید : 1237
نویسنده : روزبه
 

بس است دیگر...
آسمان بغض کرده است...
ماه از خجالت نگاهت ...چشمانش را بسته...
و ابرها سرفه هایشان گوش خراش شده...
کمی مکث کن...بگذار کمی ابرها هم بگریند...


:: برچسب‌ها: بس است دیگر ,



آخرین نفس
نوشته شده در شنبه 27 دی 1393
بازدید : 1037
نویسنده : روزبه
 

سلام عشقم...
خوبی نفسم...
خوش میگدره زندگی ...
یادت هست هستی ام...
آخرین سنگ را که میگذاشتند...
آخرین باری بود که من و تو همدیگر را که میدیدیم ...
آنوقت تو چه حالی داشتی؟
من که نفسم بند آمده بود...
وقتی اطراف سنگ ها را گل مالی میکردند...
انگار داشتند قلبم را گل میگرفتند...
شب تا صبح کنار قبرت نشسته بودم...
هر چه میگفتم جوابی نمیدادی...چرا نفسم؟
گفتند دعای وحشت بخوان...
اما من که پیشت بودم گلم...چرا وحشت کرده بود...
تا صبح توی ماشین کنار قبرت خوابیدم...
خواب که نه...غم بود و اندوه و گله از خدا...
حالا حس میکنم...دیگه حسی ندارم به زندگی...
حس میکنم قلبی تو سینه ام نیست...


:: برچسب‌ها: آخرین نفس ,



چشمهایت
نوشته شده در شنبه 27 دی 1393
بازدید : 616
نویسنده : روزبه
 

نامت را میدانم...
اما چشمهایت را از که به ارث برده ای...
که اینگونه شبم ...را روشن می کنی...


:: برچسب‌ها: چشمهایت ,



بازدید : 954
نویسنده : روزبه
 

در باغ آرزوهایم ...فقط رقص خاطره ها رشد می کنند...
تنها اشک شقایق جاری می شود...در باغ آرزوهایم...
وقتی تو نیستی...نمیدانی چه غوغایی به پا می شود...


:: برچسب‌ها: باغ آرزوهایم نمیدانی چه غوغایی به پا می شود ,



همیشه در خاطراتم پرسه میزنی تو
نوشته شده در شنبه 27 دی 1393
بازدید : 1197
نویسنده : روزبه
 

ببین عشقم...همیشه در خاطراتم پرسه میزنی... 
مرا...رویا به رویا...با خود میبری در میان شقایقها...
مثل همیشه...عاشقانه دستانم را میبوسی...
و من پریشانی موهایت را در کهکشان نگاهت لمس میکنم...
هنوز تنم بوی نفسهایت را می دهد...


:: برچسب‌ها: همیشه در خاطراتم پرسه میزنی تو ,



چه کاری دارم من با این زندگی
نوشته شده در شنبه 27 دی 1393
بازدید : 1106
نویسنده : روزبه
 

چه می گویی تو؟
بس است دیگر...اشکهایم را جاری نکنم؟
به من چه...ابرها بغض کرده اند...
و ماه خود را پنهان کرده است...
به آسمانت بگو...سرفها هایش گوشم را آزار میدهد...
کمی مکث کند...در لا به لای ستاره ها اسر مانده ام...
راهم را گم کرده ام انگار...گویی کسی نیست در این برزخ لعنتی...
وقتی معشوقه من نیست...چه کاری دارم من با این زندگی...


:: برچسب‌ها: چه کاری دارم من با این زندگی ,



وقتی صدایت می کنم
نوشته شده در جمعه 26 دی 1393
بازدید : 1215
نویسنده : روزبه
 

وقتی صدایت می کنم ...و تو سکوت می کنی... 
وقتی به چشمانت می نگرم...و تو فقط نگاهم می کنی... 
اونوقت...اخم می کنم...و زیر لب زمزمه می کنم...عش ما رو ببین...
اونوقت تو...تبسم کنی...از کنج چشمت قطره شبنمی بچکد...
و باز فقط نگاهم کنی...مست نگاه...
آنگاه آرام تو را ...در آغوشم جای دهم...و بگم تو عشق منی فاطمه...
رعد و برقی درآسمان ...فریاد برآورد و اشک ابرها جاری شود...
و من سرم را...روی سنگ قبرم بگذارم...تا کمی آرام شود قلبم...v


:: برچسب‌ها: وقتی صدایت می کنم ,



بارش باران در نگاه تب زده من
نوشته شده در جمعه 26 دی 1393
بازدید : 1245
نویسنده : روزبه
 

بارش باران در نگاه تب زده من...مرا به بازی گرفته است آسمان...
گره خواهم زد چشمانت را به سپیده ...آنگاه که ابرهای غم زده ...بدنبال شکستن بغضشان ...خود را به تن خسته من میکو بانند...
آنگاه که نگاهم را در میان باغ گیلاس جای گذاشتی...با خود چه پنداشتی...عشق را سایه بان لاله ها کردی و رفتنی... مرا در سوز سرما عریان کردی...که عشق را به تاراج نگاه هرزه آفتاب بدهی...
وقتی زمزمه می کردی نامم را...من در حال جان کندن بودم...
پس چه شد تو را...این گلدان خالی از گل چیست...


:: برچسب‌ها: بارش باران در نگاه تب زده من ,



عشق به تو یعنی یک ساز کوک شده
نوشته شده در جمعه 26 دی 1393
بازدید : 567
نویسنده : روزبه
 

عشق به تو یعنی...
یک ساز کوک شده ...یک حنجره باز...یک صدای دلنشین...
مثل تابش خورشید بر ساقه های یخ زده...
شبیه ابری که سرشار است از باران...
و هنوز من...شانه هایم خیس است از نگاهت...
هنوز صدای عاشقانه ات...گوشم را نوازش می کند...


:: برچسب‌ها: عشق به تو یعنی یک ساز کوک شده ,



خاطره
نوشته شده در جمعه 26 دی 1393
بازدید : 527
نویسنده : روزبه
 

گاه حسی...خاطره ای...چشمانی...نگاهی...لبخندی...
تو را می برد ...تا انتهای باغ بارانی...
گوشه ای دنج و خلوت پیدا می کنی...
و با همه خاطره هایش صحبت میکنی...
او را در خیالت بغل می کنی...
وقتی هنوز تبسم نگاهش هم یادت هست...
چطور می شود...او را حتی یک لحظه از یاد برد...


:: برچسب‌ها: خاطره ,



چطور فراموشت کنم
نوشته شده در جمعه 26 دی 1393
بازدید : 971
نویسنده : روزبه
 

چطور می شود کنار آمد...با نبودنت...
وقتی یادت همیشه در حوالی من پرسه می زند...
وقتی شبها تا سپیده مرا بازی میدهی...
وقتی ...وقتی...وقتی هنوز چشمم تو را می بیند...
چطور می شود...تو را از یاد برد...
چطور می شود دست دیگری را در دست بگیرم...
چطور می توانم در چشمان دیگری خیره شم...
وقتی تو...همیشه هستی...


:: برچسب‌ها: چطور فراموشت کنم ,



طاقت بیار گلم
نوشته شده در پنج شنبه 25 دی 1393
بازدید : 691
نویسنده : روزبه
 

طاقت بیار گلم...دراین دنیا ...یاسهای سپید را نمیشناسد...راز شقایقها را نمیداند...


:: برچسب‌ها: طاقت بیار گلم ,



غصه نخور گلم
نوشته شده در پنج شنبه 25 دی 1393
بازدید : 1017
نویسنده : روزبه
 

غصــه نخـور دل ویران شده من...
كنــار آمـده ام بـا نبـودنش... خیلـی كه دلـتنگ شوم...نفس که بگیـرد ...
بیقراری که سراغم بیاید...کمی دلتنگ می شوم...و گریـه میكنـم ...
تو نگران نباش...این عادت هر شب من است...


:: برچسب‌ها: غصه نخور گلم ,



بیا پیدایم کن
نوشته شده در پنج شنبه 25 دی 1393
بازدید : 1505
نویسنده : روزبه

 

ببین با تو ام...
خودم را در لا به لای خاطراتت گم میکنم...تو بیا...پیدایم کن


:: برچسب‌ها: بیا پیدایم کن ,



صدای تپش قلبت را می شنوم
نوشته شده در پنج شنبه 25 دی 1393
بازدید : 1163
نویسنده : روزبه

 

چرا...چرا ...وقتی سرم را روی سنگ قبرت میگذارم...صدای تپش قلبت را میشنوم...
اشکم سرازیر میشود...و مدام صدایت می کنم...اما چرا...
همه میخندند...وقتی چنگ میزنم گلهای رز را ...


:: برچسب‌ها: صدای تپش قلبت را می شنوم ,



فاطمه عشق من
نوشته شده در پنج شنبه 25 دی 1393
بازدید : 599
نویسنده : روزبه
 

اشکم جاری می شود...
گاه یک قطره سرگردان...و گاه موج می شود بر گونه ام...
نوشته هایم بی تو معنایی ندارد... تو زندگی می بخشی به کلماتم...
تو واژه واژه جملاتی هستی در ذهن من...زنده ای در قلبم...
میان آغوشم...


:: برچسب‌ها: فاطمه عشق من ,



دیگر قلم در دستم می لرزد
نوشته شده در پنج شنبه 25 دی 1393
بازدید : 1037
نویسنده : روزبه
 

نمیدانم...از چه بگویم...دیگر قلم در دستم میلرزد...
چشمانم دیگر جایی را نمی بینند...
پاهایم سست...لبانم خشک...قلبم فقط می لولد در خود...
غربت دنیا را به دوش می کشم بی تو...
این چه رسمی است...خدایا این چه امتحانی بود...


:: برچسب‌ها: دیگر قلم در دستم می لرزد ,



چشم من از کودکی اشکی نداشت
نوشته شده در پنج شنبه 25 دی 1393
بازدید : 486
نویسنده : روزبه
 

چشم من از کودکی اشکی نداشت...حال من بی تو دگر حرفی نداشت...
دلبرم بال و پرت را چیده ای؟در قفس مانده دلت بشکسته ای...
می کشم مشکل در این دنیا نفس...سادگی کردم به عشقت مست مست...
عاقبت پرواز کردی از قفس...مانده ام تنها...در این دنیای پست...


:: برچسب‌ها: چشم من از کودکی اشکی نداشت ,



چه زیبایی تو...
نوشته شده در پنج شنبه 25 دی 1393
بازدید : 904
نویسنده : روزبه

 

معشوقه من...
چه زیبــــایی تو...چه دلربایی عزیزم...
دلبر من... نامت چه زیباست...حس عاشقانه ات چه دلپذبر است...
روزی پیدا می شوی میان نوشته هایم...گاه گم می شوی در نگاهم...
مگر تو لیلی منی؟ که مرا مجنون خود کرده ای ...


:: برچسب‌ها: چه زیبایی تو , , , ,



لبخند عاشقانه تو
نوشته شده در پنج شنبه 25 دی 1393
بازدید : 965
نویسنده : روزبه
 

به چه می خندی؟
به پریشانی نگاهم...یا به دلتنگی و عذابم...هااان...
چه چیزی تو را به خنده وا داشته عشقم...
چرا اینگونه به اشکهایم می نگری...
تو که بی وفا نبودی...
لعنت به این زمانه...که دیگر این لبخند را نخواهم دید..


:: برچسب‌ها: لبخند عاشقانه تو ,



عشق من
نوشته شده در پنج شنبه 25 دی 1393
بازدید : 449
نویسنده : روزبه
 

عشق من...اگر نفسی در سینه است ...
اگر دستانم مینویسند از تو...وقتی اشکهایم فقط برای تو جاری می شوند...
تو نفس بی رمق مرا جان می دهی...هر چه هستم...
فقط برای تو زنده هستم...برای خاطراتی که نصفه و نیمه مانده اند و سرگردان...
میخواهم کاملشان کنم...اما چرا تو بر نمی گردی...
تمام قلبم خلاصه میشود در تو ... نگاه عاشقم فقط تو را نی بیند...
من چه کرده ام خدایا...که اینگونه مرا مجازات کردی...


:: برچسب‌ها: عشق من ,



تو یه آواز قشنگی
نوشته شده در پنج شنبه 25 دی 1393
بازدید : 1543
نویسنده : روزبه
 

تو یه آواز قشنگی...میان کلماتی که باد پریشانشان کرده است...
امشب نمیدانم چه بگویم برایت...از چه بنویسم...
از نگاه عاشقت...ویا از لبان چون عسلت بگویم...
هر چه می کنم ...نمی شود فراموشت کنم...
چه چیزی را فراموش کنم...صدایت را...نگاهت را...کرشمه ات را...و یا اشکهای چو شبنمت را...
مگر می شود تو را نادیده گرفت...مگر می توانم تبسم لبانت را از یاد ببرم...
وقتی هیچکس نمی تواند برایم ...تو شود...
هر گز فراموش نخواهی شد...عشق ابدی من...


:: برچسب‌ها: تو یه آواز قشنگی ,



ماه من کجایی
نوشته شده در چهار شنبه 24 دی 1393
بازدید : 567
نویسنده : روزبه
 

وقتی گیسوانت همچون... پیچکی مرا در بر میگیرد...
وقتی ماه از میان دیده ات شب را برایم روشن میکند...
خلاصه میشوم در تو و عشقت...وقتی نگاهم میکنی تو...
آب میشوم در چشمانت...اما چندیست نیستی...
نه پیچکی و نه ماهی و نه چشمانی را میبینم...
دارد یخ میکند همه وجودم...بدادم برس...هر جا که هستی...


:: برچسب‌ها: ماه من کجایی ,



من گم شده ام انگار
نوشته شده در چهار شنبه 24 دی 1393
بازدید : 770
نویسنده : روزبه
 

من گم شده ام...
همانجایی که رهایم کردی...
راه را نمیدانم...از کجای جنگل بگذرم...تا به تو برسم...
لعنتی...بیا فقط راه را نشانم بده...
نمیدانم کجای زندگی ایستاده ام...
نمیدانم از کدام روزنه بگذرم...تا زندگی را بیابم...


:: برچسب‌ها: من گم شده ام انگار ,



باشگاه مادران
نوشته شده در چهار شنبه 24 دی 1393
بازدید : 504
نویسنده : روزبه

سلام با ثبت نام درباشگاه مادران ازمزایای این سایت بهره مندشوید:

قرعه کشی ماهانه باجوایزی نظیر تبلت-3عددپلاک طلای مادر_3عددکارت هدیه و3عددپکیج محصولات ویتانا

وجودپزشکان متخصص که بدون هزینه جوابگوی سوالات پزشکی شماظرف 24ساعت هستند

وجود روحانیان ارجمند که پاسخگوی سوالات تربیتی شماخواهندبود

بهرمندی از مطالب خوب ومفید خودسایت

شمافقط باگذاشتن مطلب وپست میتونید امتیازماهانه ی خودتونوبالاببریدوجزسه نفراول سایت باشیدوبدون قرعه کشی برنده شوید

ازهمین جاکلیک کنید وعضوشویدفردادیراست!!


:: برچسب‌ها: باشگاه مادران ,



غرور مردانگی من
نوشته شده در سه شنبه 23 دی 1393
بازدید : 1982
نویسنده : روزبه
 

ببین ...
قلبی که پشت این غرور مردانگی پنهان شده...دیگر قلب نیست...
تیکه ابریست سرگردان...که هر جا رسید ...
آنقدر تنگ شد و گریست...
این غرور مردانگی من نیست...این صدای شکسته شدن تمام وجود من است...


:: برچسب‌ها: غرور مردانگی من ,



امروز همه شهر را به دنبالت گشتم
نوشته شده در سه شنبه 23 دی 1393
بازدید : 882
نویسنده : روزبه
 

امروز همه شهر را بدنبالت گشتم...
تمام کوچه ها را...جنگل و رودخانه ها را...
تنها نفسهایت...بوی تنت...حتی صدایت هم بگوش میرسید...
اما تو...هیچ جایی نیستی...
دل خوش کرده ام...به یادت که همیشه با من است...


:: برچسب‌ها: امروز همه شهر را به دنبالت گشتم ,



شب ها که بی تو اشک می ریزم
نوشته شده در سه شنبه 23 دی 1393
بازدید : 526
نویسنده : روزبه
 

شب ها که بی تو اشک می ریزم...
صبح بالشت تو را هم خیس می بینم... ِ
ای کاش وقت خواب مرا می بوسیدی...تا صبح حس قشنگ لبانت...
وجودم را بوس باران میکرد...


:: برچسب‌ها: شب ها که بی تو اشک می ریزم ,



خمار مانده ام از نبود نفسهایت
نوشته شده در سه شنبه 23 دی 1393
بازدید : 558
نویسنده : روزبه
 

چقدر بی تو خوشم...
آنقدر سبراب شده ام ...که حتی با بک لیوان آب مست می شوم...
گاه میان آسمان پرواز میکنم...مثل قاصدکی که پریشان شده از آوارگی...
و گاه غرق می شوم...میان یک جرعه آب...
این شبها گویی...من دنیا را نقاشی کرده ام...
فقط اشکهایت را می بینم...که بر غربت من میگریی...
وقتی تو نیستی...چه فرقی می کند...روز باشد یا شب...
خمار مانده ام از نبود نفسهایت...


:: برچسب‌ها: خمار مانده ام از نبود نفسهایت ,



راز درخت آلبالو
نوشته شده در سه شنبه 23 دی 1393
بازدید : 565
نویسنده : روزبه
 

راستی یادت هست...
راز درخت آلبالو را ...که میوه ای نداشت...دستی کشیدی بر ساقه اش...
امسال میوه داد...لعنتی...با گریه نگاهش می کردم...این چیست که آویزه ساقه ها شده است...
با خود میگویم...این همان دستان توست...که به درخت جان داد...و خود ت بی جان شدی...


:: برچسب‌ها: راز درخت آلبالو ,



تبسم نگاهت چه دلنشین است
نوشته شده در سه شنبه 23 دی 1393
بازدید : 540
نویسنده : روزبه
 

یک صبح دلنشین آفتابی ...یک آغازی در گرداب عشق تو...
بوی بنفشه های وحشی را می دهد دنیا...چه بیقرار شده ام بی تو...
امشب می خواهم...چشمهایت را در آسمان بدوزم...
که همیشه تبسم نگاهت را داشته باشد این دنیا...


.


:: برچسب‌ها: تبسم نگاهت چه دلنشین است ,



فاطمه جان تولدت مبارک
نوشته شده در سه شنبه 23 دی 1393
بازدید : 379
نویسنده : روزبه
 

انگار همین دیروز بود...تولد 21سالگی تو...
همان پلاک با نام روزبه...که به گردنت چه زیبا بود...
اما من...چقدر کوچک و نَحیف شده ام...
کاش بودی عشقم...حال بی تو تک و تنها...چگونه با امروز کنار بیایم...
اولین تولدی که بی تو باید سر کنم...امروز هیچ چیز سر جای خودش نیست...
حتی قلب و مغزم...که دارم به خودم لعن و نفرین میفرستم...
وقتی دلم تنگ می شود...میخواهم زمین و زمان را بهم بدوزم!
وقتی یادت می کنم که چگونه شمع ها را فوت می کردی...
بغض چنگ می اندازد به گلویم... و نفس کشیدن را سخت می کندبرایم...
تولدت مبارک هستی من...


:: برچسب‌ها: فاطمه جان تولدت مبارک ,



این صدای قلب من است
نوشته شده در یک شنبه 21 دی 1393
بازدید : 434
نویسنده : روزبه
 

یادت هست...وقتی بودی... قلبم چه آهنگ دلنشینی داشت...
حال بیا دستت را روی این قلب سوخته بگذار...
ببین چه حسی دارد...ای صدا برایت تازگی دارد؟
این صدای شکسته شدن تمام وجود من است...
از روزی که رفتی...دیگر نه قلبی مانده و نه نگاهی...


:: برچسب‌ها: این صدای قلب من است ,



وقتی چشمانت را در آسمان نقش می کنم
نوشته شده در یک شنبه 21 دی 1393
بازدید : 406
نویسنده : روزبه
 

وقتی من چشمان تو را ...در آسمان نقش می کنم...
وقتی تو عطش مرا ...در عشق تشدید می کنی...
من عاشق چشمانت می شوم...،عاشق گیسوانت می شوم...
این نهایت دیوانه گی من است به تو...میدانی؟


:: برچسب‌ها: وقتی چشمانت را در آسمان نقش می کنم ,