پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
خیالت
نوشته شده در پنج شنبه 30 مرداد 1393
بازدید : 1091
نویسنده : روزبه

خيالت هميشه هست...
اما امروز دلم "خودت "را خواست،
نه خيالت را...

 

 

 

 

 


:: برچسب‌ها: فاطمه ,



عاشقی
نوشته شده در پنج شنبه 30 مرداد 1393
بازدید : 830
نویسنده : روزبه

بايد حرف بزنيم 

گفت و گو کنيم 

زندگي را 
دوست بداريم 

و 
بي‌ترس و انتظار

اندکي عاشقي کنيم


:: برچسب‌ها: فاطمه ,



مراببوس
نوشته شده در پنج شنبه 30 مرداد 1393
بازدید : 549
نویسنده : روزبه

مـرا بـبـوس !
تـا یاسهای سپید...
شـعـر تـازه 
ای بـخـواننـد ...


:: برچسب‌ها: فاطمه ,



نفس
نوشته شده در پنج شنبه 30 مرداد 1393
بازدید : 499
نویسنده : روزبه

ضبط میکنــم تمــام حــرف هــایــت را

نـه بــرای روزهای بی تـو بـودن

صدایت آنقدر 
آرامــم میکـند

کـه یـادم میـرود بایـد نفس بکشــم...


:: برچسب‌ها: فاطمه ,



دروغ چرا
نوشته شده در پنج شنبه 30 مرداد 1393
بازدید : 533
نویسنده : روزبه

...دلم برای تو که نه!
...برای روزهای 
با هم بودنمان
 تنگ شده
...
برای تو که نه!
...برای “
مواظب خودت باش 
شنیدن تنگ شده
...برای تو که نه!
...ولی 
برای دلی که نگرانم میشد تنگ شده
...راستش! برای اینها که نه
...دروغ چرااا...برای 
خودت
دلم خیلی تنگ شده...


:: برچسب‌ها: فاطمه ,



دخترک
نوشته شده در پنج شنبه 30 مرداد 1393
بازدید : 1077
نویسنده : روزبه

دخترک گامهایش را آرام آرام بسویم بر میداشت...

و من نفسهایم را آرام ارام بسویش روان میکردم...
دخترک غنچه گلی میان موهایش گذاشته بود...
و من بغض نگاهم را بسویش روان کرده بودم...
دختر می آمد...
و من جان از تنم رها میشد...
آنقدر نزدیک شد...که صدای نفسهایش را حس میکردم...
او نفس میکشید و من جان میکندم...او نگاه میکرد و من دیده گانم پریشان نگاهش بود...
آهسته و آرام لب گشود...ترنم لبانش...شقایقها را به رقص وامیداشت...موهایش را پریشان کرد...گویی موجی میان جنگل برخاست...
قاصدکها از موج موهایش...هل هله کنان میخواندند...ترانه هستی را...
و من همانگونه محو بودم...میان دخترک ...و شقایق...و قاصدک...
اینبار دخترک...غوغا کرد...آوازی خواند...ترانه عشق را میان لاله های آتشین...در اطراف یاسهای بیقرار...
و من بیقرار و پریشان و مات و مبهوت...مانده بودم...
نفسم بند شده بود...
شاید مرده ام...و نمیدانم....

 


:: برچسب‌ها: فاطمه ,



کجایی
نوشته شده در پنج شنبه 30 مرداد 1393
بازدید : 515
نویسنده : روزبه

کجایی ؟
"یک کلمه نیست،
خیلی معنی داره
گاهی...
کجایی یعنی چرا سراغم نمییای
؟چی کار میکنی؟
چرا
 نیستی؟دلم 
تنـــــــــــگ شده...


:: برچسب‌ها: فاطمه ,



عشقم فاطمه
نوشته شده در پنج شنبه 30 مرداد 1393
بازدید : 674
نویسنده : روزبه
مرد...سلام عشقم
زن...سلام عزیزم
مرد...خوبی نفسم...
زن...خوبم مرد زندگیم...
مرد ...عشقم...برات کادو آوردم...
زن...من عاشق کادوهای تو ام...
(مرد...(هق هق هق..گریه 
زن...عشقم تو داری گریه میکنی...
مرد...آخه دلم برات تنگ شده بود میدونی...
زن...عشقم من هم دلم برات تنگ شده...
زود باش بخند...
خب نگفتی چی برام کادو گرفتی؟
مرد...عشقم...برات از همون رزهایی که دوست داری و چند تا شیشه گلاب و کمی شیرینی و یهبغض سنگین...
آخه نفسم...تو تک عروس این گورستانی...
تو ...خاتون این بوستانی...
عشقم...جانم...پنجشنبه ها دیگه بدون تو...توی پارک قدم زدن و کلمات عاشقانه صفایی نداره...
باز هم آمدم...کنار خانه ات...همان خانه ای که بی من زندگی میکنی...
اما من همیشه مثل گدای شب پنجشنبه...پشت درب خانه ات نشسته ام...
تا شاید نیم نگاهی به این چشمات اشک آلود کنی
ستاره شبهای بیقراریم...
من اینجا فقط...اشک...فاتحه...بغض...و دلتنگی با خود دارم...
عشقم...تو آرام بخواب...نگران چیزی نباش...
نگران قرصهای نخورده ام...لباسهای ژولیده ام...و صورت پف کرده ام نباش...عزیزم
نگران بیخوابیم نباش...تو آرام باش...
بعد از تو دیگر خنده با من غریب است...ای لاله زیبای من...
دوباره این گدای درب خانه ات را بی توشه رها کردی...باشه...
عشقم...تو بخواب...هفته بعد دوباره این گدا در خانه ات می آید تا شاید 
لبخندی...نفسی...عشقی...به او بدهی...
فاطمه جان...عشقم خوب بخواب...
من هم مثل همیشه خوبم...
روحت شاد

 


:: برچسب‌ها: فاطمه ,



عشق من فاطمه
نوشته شده در جمعه 20 تير 1393
بازدید : 1804
نویسنده : روزبه

اشکهایم بی دلیل می بارند‎...
نه دلتنگم...نه بیزارم...
نه عاشق...
تنها دارم ورق میزنم...خاطراتت را...

 

 


:: برچسب‌ها: عشق من فاطمه ,



عشق خاطره
نوشته شده در چهار شنبه 18 تير 1393
بازدید : 749
نویسنده : روزبه

نفسهایت آرامم میکرد

تو باد شدی بر پیکر خسته ام...
تاب ماندن ندارم بی تو...
بگو بی تو چه کنم...

:: برچسب‌ها: عشق خاطره ,



عشقم فاطیمای من بی تو چه کنم
نوشته شده در چهار شنبه 18 تير 1393
بازدید : 833
نویسنده : روزبه

گم کرده ام تو را

وقتی میان لحظه های شوق و سرور
آمدی...موج شدی بر پیکرم
زیر و رو کردی...هستی ام
جانم...روحم...قلبم را به یغما بردی...چه پنداشتی
حال تو رفته ای...و من مانده ام...تنهای تنها...
که به هیچ کس و هیچ جا تعلق ندارم
دلم فقط تو را میخواهد
بگو...بی تو چگونه سر کنم
روزگارم را...دارم قدم به قدم پیر میشوم
می آیم به نزدیکی تو...فقط یک قدم می ماند
که به تو برسم...اما نمیشود...
سنگ قبرت بسیار سنگین است
و جدایی تو از من سنگین تر
 

 


:: برچسب‌ها: بی تو چه کنم عشقم ,



نفس
نوشته شده در سه شنبه 10 تير 1393
بازدید : 757
نویسنده : روزبه

توی هیجان انگیز ترین لحظه ها ی با تو بودن 

فقط نفسهایت آرامم میکرد ...دیگر هیچ


:: برچسب‌ها: فاطمه عشق من ,



رفتنت آغاز ویرانی من بود
نوشته شده در سه شنبه 10 تير 1393
بازدید : 1167
نویسنده : روزبه

آغاز ویرانی من بود رفتنت

 

 

 

 


:: برچسب‌ها: فاطمه عشق من ,



بی دلیل نفس میکشم
نوشته شده در سه شنبه 10 تير 1393
بازدید : 596
نویسنده : روزبه

گاه بی دلیل دستانت را رها میکنم

گاه بی دلیل نفس نفس میزنم
و گاه بی دلیل پریشانی نگاهم بسوی دیگریست
اما....
تو میدانی
بی دلیل نگرانی
نگاهم ...نفسم...عشقم...وقف توست...فقط تو

:: برچسب‌ها: فاطمه عشق من ,



میدانی
نوشته شده در سه شنبه 10 تير 1393
بازدید : 958
نویسنده : روزبه

نمیدانم ...

که آرامش چه وقت آید به بالینم
نمیدانم...
نفسهایم...به تنگ آمد
صدایی از گلو خارج نخواهد شد
فقط بغض است میخواند
دلم تنگ است میدانی
دلم تنگ است میدانی

:: برچسب‌ها: فاطمه عشق من ,



چرا مرا رها کردی
نوشته شده در سه شنبه 10 تير 1393
بازدید : 614
نویسنده : روزبه

تو  گفتی  پیش من بمان
چرا چنین نهان... مرا به حال خود رها کردی

چرا ندیده ای... که از غمت چنان... رودتنم زجان 
چرا مرا فدا کردی

:: برچسب‌ها: عشق من فاطمه ,



فاصدک
نوشته شده در پنج شنبه 5 تير 1393
بازدید : 554
نویسنده : روزبه

منو با خودت ببر قـــــــــــــــــــاصـــدکــم

 

 

eb6392740466b50f2f24f3803b399896-425


:: برچسب‌ها: عشق من فاطیما ,



خواب
نوشته شده در پنج شنبه 5 تير 1393
بازدید : 629
نویسنده : روزبه

من دلتنگ رفتنت هستم...و تو آرام خوابی


:: برچسب‌ها: عشق من فاطیما ,



لعنتی بس کن
نوشته شده در پنج شنبه 5 تير 1393
بازدید : 637
نویسنده : روزبه

لعنتی بس است دیگر

این همه اشک ریختی 
چه غلطی کردی
اینجا
بغضی
گره خورده میخواهم اینبار 
رها کنم عقده توی گلو را
 

:: برچسب‌ها: عشق من فاطیما ,



باغ بارانی
نوشته شده در پنج شنبه 5 تير 1393
بازدید : 1353
نویسنده : روزبه

کدامین یار ما را می برد تا انتهای باغ بارانی


:: برچسب‌ها: عشق من فاطیما ,



یه وقتایی
نوشته شده در پنج شنبه 5 تير 1393
بازدید : 637
نویسنده : روزبه
 یه وقـت هـایی هست   که جـز بـه بـودنــت   دلـم رضـایـت نـمی دهــد   حـالامـن از کجـا بـیـارمت
 

 


:: برچسب‌ها: عشق من فاطیما ,



رقص نگاه
نوشته شده در پنج شنبه 5 تير 1393
بازدید : 1546
نویسنده : روزبه
آه...آن لحظه که  تومینگری مرا...
روحم...به باد میرود...در پنجه ماه...
و باد میرقصاند نگاهم را...
 

 


:: برچسب‌ها: عشق من فاطیما ,



ببخش عشقم
نوشته شده در پنج شنبه 5 تير 1393
بازدید : 1177
نویسنده : روزبه

مـــی خـــواســـتـــم...
«عـــاشــقـــت بـــاشـــم»
بــبــخـــش
طـاقــت نـداشـتـی...
بــبــخــش
نـــمـــانــــدی !!!

 

:: برچسب‌ها: عشق من فاطیما ,



چشمانت
نوشته شده در پنج شنبه 5 تير 1393
بازدید : 773
نویسنده : روزبه
کاش میگفتی...این چیست
آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست

 

عشق لبخند نگاه چشمانت کاش

:: برچسب‌ها: عشق من فاطیما ,



رفیق راه
نوشته شده در پنج شنبه 5 تير 1393
بازدید : 530
نویسنده : روزبه

کـاش از اول میـدونـستـم 

تــــــو 

رفـیـق نـیمـه راهـی

اما 

تو رو به زور بردن عزیزم

تو رفیق راهم بودی

که خدا راهمان را جدا کرد

 

 


:: برچسب‌ها: عشق من فاطیما ,



ماه من کو
نوشته شده در پنج شنبه 29 خرداد 1393
بازدید : 1017
نویسنده : روزبه

عشقم...نفسم...جانم...

نفسهایت چه زیبا میرقصانند نسیم بهار را

و من بغض میکنم در نگاه ماه

رو میکنم سوی خدا...خدااااماهت که هست

پس ماهم را چه کردی

 

 


:: برچسب‌ها: ماه من کو ,



فاطیما
نوشته شده در پنج شنبه 29 خرداد 1393
بازدید : 1533
نویسنده : روزبه

سلام  به همه عزیزانی که به این وبلاگ سر میرنند

جدا از دو وبلاگ قبلی من بنامهای دلنوشته های روزبه جاوید

این وبلاگ را برای عشقم...نفسم...همه هستی ام ...همسر نازنینم فاطیما ساختم

 

بعد از 5ماه عاشقی به اسرار فاطمه با هم ازدواج کردیم

5سال با هم زندگی کردیم...زندگی عاشقانه

تا اینکه در تاریخ 1392/11/24عشقم فاطمه از این دنیا رفت

حالا من مانده ام با خاطراتش

این هم سنگ قبر عزیزم است

هر عزیزی دوست داشت یه فاتحه برای شادی روحش بفرسته ممنون میشم

از این به بعد تمام دلتنگیهام را براتون مینویسم

قربان همه شما روزبه جاوید

 


:: برچسب‌ها: فاطیما ,



صفحه قبل 1 ... 19 20 21 22 23 ... 24 صفحه بعد