پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
به صفحه تقویم که مینگرم
نوشته شده در یک شنبه 1 شهريور 1394
بازدید : 409
نویسنده : روزبه
  • به  صفحه تقویم مینگرم...
به روزی که تو درآن زاده شدی...به روزی که من عاشق آن شدم...
به روزی که مرا

به صفحه تقویم مینگرم...
به روزی که تو درآن زاده شدی...به روزی که من عاشق آن شدم...
به روزی که مرا طلسم خودش کرد...تا دیگر به روزی دیگر فکر نکنم...
آن روز هر چه بود...روزی شبیه خنده های توبود...
روزی شبیه پریشانی گیسوانت...روزی همانند نقش چشمانت...
روزی درست مثل آرزوهای من...دوستت دارم مثل هرروزدیگر...


:: برچسب‌ها: به صفحه تقویم که مینگرم ,



توراگم کرده ام
نوشته شده در یک شنبه 1 شهريور 1394
بازدید : 447
نویسنده : روزبه
  • تورا گم کرده ام...در میان امواجی که همیشه... نامت را برزبان می اورند...
انگار از تو فقط...یادگاری م

تورا گم کرده ام...در میان امواجی که همیشه... نامت را برزبان می اورند...
انگار از تو فقط...یادگاری مانده برایم...و آسمانی که ماهش... تو را از من می کند...


:: برچسب‌ها: تورا گم کرده ام ,



صدایم کن
نوشته شده در یک شنبه 1 شهريور 1394
بازدید : 401
نویسنده : روزبه
  • وقتی تو نامم را صدا می کنی...
انگار با نفسهایت ...مرا گرم درآغوش میگیری...
باز هم صدایم کن...

وقتی تو نامم را صدا می کنی...
انگار با نفسهایت ...مرا گرم درآغوش میگیری...
باز هم صدایم کن...


:: برچسب‌ها: صدایم کن ,



تقدیر من این بود
نوشته شده در یک شنبه 1 شهريور 1394
بازدید : 407
نویسنده : روزبه
  • تقدیر من این بود...نمیدانم...که ردپایت را درساحل ببینم...
که دوباره صدایت را... در لابلای موجها بشن

تقدیر من این بود...نمیدانم...که ردپایت را درساحل ببینم...
که دوباره صدایت را... در لابلای موجها بشنوم...
حال به دریا زده ام...قلبی را...که بی نشان به دنبال تو میگردد...


:: برچسب‌ها: تقدیر من این بود ,



زمان به سرعت می گذرد
نوشته شده در پنج شنبه 29 مرداد 1394
بازدید : 439
نویسنده : روزبه
  • زمان به سرعت مبگذرد...و اشکها بیهوده گونه ها را سیراب میکند...
گویی زمان ...از گذشته های دور...
تا

زمان به سرعت مبگذرد...و اشکها بیهوده گونه ها را سیراب میکند...
گویی زمان ...از گذشته های دور...
تا سال‌های يی شمار... پشت سر من براه افتاده است...
و من تنها ...در کنار امواج دریا ...ناله های باد را میشنوم...که در گذر زندگی من...
ردپای مرا به آب میدهد...تا تو پیدایم نکنی...و تنها با خیال خود...برای خودم شعر بگویم...
دریا جوابم را بده...


:: برچسب‌ها: زمان به سرعت می گذرد ,



نفس زندگی من
نوشته شده در پنج شنبه 29 مرداد 1394
بازدید : 387
نویسنده : روزبه
  • چرا هر بار که می بینمت...دوباره به تو دل می بازم...
و چرا هر دفعه که چشمانت را می بینم...چشمانم در

چرا هر بار که می بینمت...دوباره به تو دل می بازم...
و چرا هر دفعه که چشمانت را می بینم...چشمانم در به در می شوند...
شقایق من...
چرا هر چه می نویسم...باید از کنار تو بگذرم...
تا در میان خاطره ها آواره نشوم...
گل زیبای من ...غنچه شعرهایم...نفس زندگی من...
دوباره در میان نگاهم ظاهر شو...این بار میخواهم...دنیایی رنگارنگ با چشمانت بسازم...


:: برچسب‌ها: نفس زندگی من ,



چشمان زیبای تو
نوشته شده در پنج شنبه 29 مرداد 1394
بازدید : 444
نویسنده : روزبه
  • تو همان رنگ ... سبز عسلی شعرهای منی...
رها شو در نوشته هایم...بر غزل هایم لم بده...
اما اینطور نگا

تو همان رنگ ... سبز عسلی شعرهای منی...
رها شو در نوشته هایم...بر غزل هایم لم بده...
اما اینطور نگاهم نکن...آب می شوم در آغوشت...


:: برچسب‌ها: چشمان زیبای تو ,



گل قشنگ من
نوشته شده در پنج شنبه 29 مرداد 1394
بازدید : 463
نویسنده : روزبه
  • وقتی من از تو  شروع می شوم...شادی داشتن تو...
شوق در آغوش کشیدنت... دیوانه ام می کند...
اما گویی م

وقتی من از تو شروع می شوم...شادی داشتن تو...
شوق در آغوش کشیدنت... دیوانه ام می کند...
اما گویی من...درست نمی شناسم تو را...
و درست نوازشت نمی کنم...
وقتی آواز میخوانم...تمامی قافیه ها را بر هم میخوانم...
نفس در نفس...دم به دم...از تو شروع می شود زندگی...
آری...من از تو شروع می شوم...گل قشنگم...


:: برچسب‌ها: گل قشنگ من ,



قدم بزن در خیالم
نوشته شده در پنج شنبه 29 مرداد 1394
بازدید : 436
نویسنده : روزبه
  • تو همين که قدم می زنی... در خیالم...
همین که صدایم را  می شنوی...در آیینه خیالم ظاهر می شوی...و بر

تو همين که قدم می زنی... در خیالم...
همین که صدایم را می شنوی...در آیینه خیالم ظاهر می شوی...و بر نگاهم تبسم می کنی... 
تو همین که...همیشه پا به پای اشکهایم می آیی...
دیگر چه می خواهم از تو...همین برایم کافیست...


:: برچسب‌ها: قدم بزن در خیالم ,



دروغهای قشنگ تو
نوشته شده در پنج شنبه 29 مرداد 1394
بازدید : 405
نویسنده : روزبه
  • وقتی دروغ هایت را باور داشتم...وقتی در نگاه خسته من قدم می زدی...
 به تو  گفته بودم ...همين یک نگاه

وقتی دروغ هایت را باور داشتم...وقتی در نگاه خسته من قدم می زدی...
به تو گفته بودم ...همين یک نگاه ...به من نفس می دهد...
امید به زندگی دوباره می دهد... 
پس تو ...قدم بزن در زندگی من...اما آرام و بی صدا...
میخواهم صدای نفسهایت را بشنوم...


:: برچسب‌ها: دروغ های قشنگ تو ,



چشمهایت
نوشته شده در پنج شنبه 29 مرداد 1394
بازدید : 386
نویسنده : روزبه
  • چشم‌هایت...
معنای تمامی جمله های من است...
وقتی اینگونه نگاهم می کنی...
فراموشی می گیرم...و از یا

چشم‌هایت...
معنای تمامی جمله های من است...
وقتی اینگونه نگاهم می کنی...
فراموشی می گیرم...و از یاد می برم نفس کشیدن را...راستی...
این بار می خواهی؟...مرا درمیان حباب های چشمانت...رها کنی...
تا آرام برگونه های زیبایت ...بلغزم و برغنچه لبانت بنشینم...


:: برچسب‌ها: چشمهایت ,



وقت تو صدایم می کنی
نوشته شده در پنج شنبه 29 مرداد 1394
بازدید : 452
نویسنده : روزبه
  • وقتی تو صدایم می کنی...
بی آنکه برگردم...چشمانم خیس می شود...و باد موهایم را می رقصاند...
آنگاه از

وقتی تو صدایم می کنی...
بی آنکه برگردم...چشمانم خیس می شود...و باد موهایم را می رقصاند...
آنگاه از دهانم بی آنکه حرفی بزنم...آنقدر جانم در هوا منتشر می شود...
که گویی جانم به پرواز درآمده ...و بسویت بال بال می زند...
و تودر ابتدا و انتهای حرفهایت...مستانه مرا می بوسی...شقایق...


:: برچسب‌ها: وقتی تو صدایم کنی ,



بی تو چه کنم
نوشته شده در پنج شنبه 29 مرداد 1394
بازدید : 447
نویسنده : روزبه
  • شقایق من...
امروز می خواهم...تو را در میان ذهنم به تصویر بکشم...
چشمانی ...گونه ای...لبانی...موهای

شقایق من...
امروز می خواهم...تو را در میان ذهنم به تصویر بکشم...
چشمانی ...گونه ای...لبانی...موهای پریشانی...
و لبخندی بر لبانت...و تو مرا چشم در چشم...نفس در نفس...
مبهوت عاشقانه ات کنی...آنگاه قلم از دستم بلغزد...
و از چشمانت اشک جاری شود...و در نگاهت بغض بنشیند...
حال من با این تصویر خیالی تو چه کنم؟


:: برچسب‌ها: بی تو چه کنم ,



وقتی تو به چشمهای من می نگری
نوشته شده در پنج شنبه 29 مرداد 1394
بازدید : 409
نویسنده : روزبه
  • وقتی تو به چشم‌های من می نگری...
نفسم بند می شود...در نگاه عاشقانه ات...
وقتی در چشمانم تبسم می کن

وقتی تو به چشم‌های من می نگری...
نفسم بند می شود...در نگاه عاشقانه ات...
وقتی در چشمانم تبسم می کنی...بغض گلویم را چنگ می زند...
شقایق من...اینگونه نگاهم نکن...از شوق می میرم...


:: برچسب‌ها: وقتی تو به چشمهای من می نگری ,



چرا از من می گریزی
نوشته شده در پنج شنبه 29 مرداد 1394
بازدید : 458
نویسنده : روزبه
  • چرا به یکباره از من میگریزی...
می روی در تاريکی کوچه ها گم می شوی... 
ای بانوی شعرهایم...و ای نفس

چرا به یکباره از من میگریزی...
می روی در تاريکی کوچه ها گم می شوی... 
ای بانوی شعرهایم...و ای نفس های بیقرارم...
اگر هرشب...اینگونه رهایم کنی...اگر هر دم...نگاهت را از من برگردانی...
من با این دل شکسته...و با این چشمان پریشان...
دیگر برای که شعر بگویم...و برای که غزل هایم را شبانه بخوانم...
این بار که آمدی...کمی تامل کن...نگران نباش...فقط نگاهت می کنم...


:: برچسب‌ها: چرا از من می گریزی ,



فقط یک بار نگاهم کن
نوشته شده در پنج شنبه 29 مرداد 1394
بازدید : 450
نویسنده : روزبه
  • فقط يکبار اگر نگاهم کنی...
و  بی پروا ...به چشم های من اعتماد کنی...
عشق را در چشمانم خواهی دید...

فقط يکبار اگر نگاهم کنی...
و بی پروا ...به چشم های من اعتماد کنی...
عشق را در چشمانم خواهی دید...که چگونه تمنای لبانت را دارد...این نگاه خسته...


:: برچسب‌ها: فقط یک بار نگاهم کن ,



کاش دوباره زاده می شدی
نوشته شده در پنج شنبه 29 مرداد 1394
بازدید : 383
نویسنده : روزبه
  • کاش دو بار زاده می‌شدی...
تا ببینی...چگونه هنوز اتاق و خاطراتت ...دست نخورده مانده است...
من مانده

کاش دو بار زاده می‌شدی...
تا ببینی...چگونه هنوز اتاق و خاطراتت ...دست نخورده مانده است...
من مانده ام...و عکسهای قاب گرفته ات...که شبانه برای هم خاطره تعریف می کنیم...
اگر این بار زاده شدی...راه خانه را می دانی...
هنوز منتظرت هستم...بیا...بیا شقایق من...


:: برچسب‌ها: کاش دوباره زاده می شدی , , , ,



خواب بهانه است
نوشته شده در پنج شنبه 29 مرداد 1394
بازدید : 516
نویسنده : روزبه
  • گاهی خواب را  بهانه می کنم...
که باشی...در بسترم...در کنارم...و در آغوشم...
که تو رانفس  بکشم...جا

گاهی خواب را بهانه می کنم...
که باشی...در بسترم...در کنارم...و در آغوشم...
که تو رانفس بکشم...جانی تازه کنم...غرق در تو شوم...
بدرخشی چو ماه...در لای ملحفه ای که مرا در بر گرفته...
اما چرا پیدایت نمی کنم...هنوز هم شیطنت می کنی...شقایق من...


:: برچسب‌ها: خواب بهانه است ,



همین جا در کنارم بنشین
نوشته شده در چهار شنبه 21 مرداد 1394
بازدید : 421
نویسنده : روزبه
  • ببین...پيش از آنکه به خواب بروم...
همين جا درکنارم بنشین...
گفته بودی...اگر بخواب روی...لبانت را ب

ببین...پيش از آنکه به خواب بروم...
همين جا درکنارم بنشین...
گفته بودی...اگر بخواب روی...لبانت را بر گونه هایم میگذاری...
و دلتنگیهایم را...از لا به لای بوسه هایت میدزدی...
راستی اگر بیدار شدم...و نبودی چه کنم...
و یا اینکه در انتظار بوسه ات...جان داده بودم چه می کنی...


:: برچسب‌ها: همین جا درکنارم بنشین ,



فاطمه من
نوشته شده در چهار شنبه 21 مرداد 1394
بازدید : 392
نویسنده : روزبه
  • نامت...اصلا تمامی حروف نامت چه زیباست ...فاطمه...
باهر  عطر گلی ظاهر می شوی در نگاهم...
در تمامی ل

نامت...اصلا تمامی حروف نامت چه زیباست ...فاطمه...
باهر عطر گلی ظاهر می شوی در نگاهم...
در تمامی لحظه هایم...تو رویای قشنگی...
در نسیم نگاهت ...هر سپیده برمیخیزم...
وبرلبانت بوسه می زنم...


:: برچسب‌ها: فاطمه من ,



شقایق شعرهایم
نوشته شده در چهار شنبه 21 مرداد 1394
بازدید : 390
نویسنده : روزبه
  • لعنتی ...شقایق شعرهایم...این بار...به عکست خیره شده بودم...که در چشمانت خوابم ببرد...
حال تو در خوا

لعنتی ...شقایق شعرهایم...این بار...به عکست خیره شده بودم...که در چشمانت خوابم ببرد...
حال تو در خواب منی...در آغوش منی...بگو با تو چه کنم...


:: برچسب‌ها: شقایق شعرهایم ,



عشق همیشگی من
نوشته شده در چهار شنبه 21 مرداد 1394
بازدید : 400
نویسنده : روزبه
  • عشق من...دیشب با کوله باری از خاطره...مرا غرق خودت کرده بودی...
مي دانم اگر بيدار شوم...و بگویم چقد

عشق من...دیشب با کوله باری از خاطره...مرا غرق خودت کرده بودی...
مي دانم اگر بيدار شوم...و بگویم چقدر لبانت طعم سیب می داد...باورت نمی شود...
من هم باورم نمی شود...وقتی لبانت مثل انار خندان...قرمز و رنگین است...
وقتی طعم بوسه هایت...بوی زندگی میدهد...
اصلا تو خودت زندگی هستی...نفسی...تو عشق منی...


:: برچسب‌ها: عشق همیشگی من ,



مرا ببوس
نوشته شده در چهار شنبه 21 مرداد 1394
بازدید : 435
نویسنده : روزبه
  • اینگونه نگاهم میکنی؟
من در انتظار يک لبخند توام...
اما تو در انتظار يک بوسه ای...
منتظر چه هستی ع

اینگونه نگاهم میکنی؟
من در انتظار يک لبخند توام...
اما تو در انتظار يک بوسه ای...
منتظر چه هستی عشقم...
مرا ببوس...


:: برچسب‌ها: مرا ببوس ,



بانوی شعرهایم
نوشته شده در چهار شنبه 21 مرداد 1394
بازدید : 421
نویسنده : روزبه
  • بانوی شعرهایم...ای شقایق شبهای بیقراریم...
اگر باز هم هرشب...تو را نفس بکشم...
اگر هر روز ...در می

بانوی شعرهایم...ای شقایق شبهای بیقراریم...
اگر باز هم هرشب...تو را نفس بکشم...
اگر هر روز ...در میان گیسوانت پریشان شوم...
خدا می داند...من عاشق نگاه مست توبودم...
خدا می داند ...من شیدای تبسم لبانت بودم...
اما من چه میدانستم...که خدا هم عاشق توبود...
میدونم الان تو در کنار من نشستی...و دستت رو گذاشتی رو شونه هام...
اما حیف که فقط تو مرا میبینی...و من فقط باید درحسرت تو...بسوزم و بسازم...


:: برچسب‌ها: بانوی شعرهایم ,



ناله های من
نوشته شده در سه شنبه 20 مرداد 1394
بازدید : 424
نویسنده : روزبه
  • من  در ميان زخم هایی ...که شبانه بر پیکرم نقش کردی ...ناله می کنم...
وروزها را...در عطش تشنگی  لبان

من در ميان زخم هایی ...که شبانه بر پیکرم نقش کردی ...ناله می کنم...
وروزها را...در عطش تشنگی لبانت...در کنار دریا ویران شده ام...
کجایی ...این بار می خواهم... واژه ها را در نگاهت بگریانم...


:: برچسب‌ها: ناله های من ,



عشقم
نوشته شده در سه شنبه 20 مرداد 1394
بازدید : 437
نویسنده : روزبه
  • عشقم...لازم نيست بر عاشقانه ما  خيالی  ببافی...و یا در میان سکوت چشمانت حرفی بزنی...
همين شرمی که د

عشقم...لازم نيست بر عاشقانه ما خيالی ببافی...و یا در میان سکوت چشمانت حرفی بزنی...
همين شرمی که در تبسم لبانت جاریست...و آن الماس های که روی گونه ات می چکد...
خودم همین چیز را میخوانم...در میان نفسهایی که به سویم میدمی...


:: برچسب‌ها: عشقم ,



شقایق من
نوشته شده در سه شنبه 20 مرداد 1394
بازدید : 401
نویسنده : روزبه
  • مي خواهم در کنار هر شقایقی...چشمهایت را ترسیم کنم...
و در کنار هر ستاره ای... شعری بکارم از تبسم لب

مي خواهم در کنار هر شقایقی...چشمهایت را ترسیم کنم...
و در کنار هر ستاره ای... شعری بکارم از تبسم لبانت...
آنگاه من بنشینم...و برای نبودنت اشک بریزم...شقایق...


:: برچسب‌ها: شقایق من ,



انگار گرفتار شده ام
نوشته شده در سه شنبه 20 مرداد 1394
بازدید : 411
نویسنده : روزبه
  • انگار گرفتارم شده ام...
گرفتار چشم‌هایی که شبیه ...چشمهای توست...
نگاهی به چشمهایش می کنم...و نگاه

انگار گرفتارم شده ام...
گرفتار چشم‌هایی که شبیه ...چشمهای توست...
نگاهی به چشمهایش می کنم...و نگاهی به آسمان...چه شباهتی...در چشمهایتان موج می زند...
یادت هست...
عاشقانه من از چشمانت شروع شد...با رفتنت بسوی یاسهای سپید...من ماندم و خاطراتت...
اما...با این چشمانی ...که شبیه چشمان توست چه کنم...
قبل از اینکه گرفتار عاشقانه اش شوم...تو بگو چه کنم...


:: برچسب‌ها: انگار گرفتار شده ام ,



چشمهای زیبای تو
نوشته شده در سه شنبه 20 مرداد 1394
بازدید : 397
نویسنده : روزبه
  • چشم های  زيبای تو ...در شعرهایم پیداست...
کافیست دوباره ...لبانت را در میان نوشته هایم بگشایی...
ت

چشم های زيبای تو ...در شعرهایم پیداست...
کافیست دوباره ...لبانت را در میان نوشته هایم بگشایی...
تا ببینی ...پيچ و تاب عاشقانه ام ...چه غوغایی میکند این بار...
هنوز در غزل هایم...صدای مهربانت را می شنوم...


:: برچسب‌ها: چشم های زیبای تو ,