می سراید باد...در پشت نگاه ماه مینوازد قاصدکی عریان...
ودر پس دلواپسی شاخه ی خشک انار...
چه زیبا میرقصد ...کسی که رقص را نمی داند...
در پشت سنگینی نگاه غمناکش...شقایقها میگریند...
و تو میخوانی برایش...دل اینجا تنهاست...
عشق سرگردان است...
زیر رگبار غرور سنگها...جان میدهد آسمان...