چه می گویی تو؟
بس است دیگر...اشکهایم را جاری نکنم؟
به من چه...ابرها بغض کرده اند...
و ماه خود را پنهان کرده است...
به آسمانت بگو...سرفها هایش گوشم را آزار میدهد...
کمی مکث کند...در لا به لای ستاره ها اسر مانده ام...
راهم را گم کرده ام انگار...گویی کسی نیست در این برزخ لعنتی...
وقتی معشوقه من نیست...چه کاری دارم من با این زندگی...